سلام.این فیلم،بخشی از آخرین قسمت سریال شوق پرواز است که در آن شهید بابایی به شهادت می رسد.دراین فیلم ،از زمانی که شهید بابایی سوار بر هواپیما هستند(قبل از حمله)،نشان داده شده است.
زمان: 7:14 حجم: 9:78 MB
بسم الله الرحمن الرحیم
این روایت از زبان«سرهنگ خلیل صراف» در کتاب"پرواز تا بی نهایت" ذکر شده است:
شهیدبابایی بیشتر وقت ها سرش را با نمره چهار،ماشین می کرد.این موضوع علاوه بر وضعیت ظاهری و نوع لباسی که به تن می کرد،باعث می شد که ما در راه بندی های مناطق عملیاتی،با مشکل مواجه شویم؛زیرا معمولا نام یک سرهنگ،شکل و شمایل خاصی را در ذهن عامه مردم القا می کند،که چنین شمایلی در شهید بابایی وجود نداشت.بالعکس بنده با لباس کار آمریکایی و عینک خلبانی که به چشم می زدم،برای اینکه در راه بندها بدون معطلی عبور کنیم،خودم را سرهنگ بابیی معرفی می کردم و شهید بابایی هم واکنشی نشان نمی دادند.
یک روز در طول مسیری که با هم می رفتیم،ایشان به طور خصوصی راجع به طرز لباس پوشیدن من صحبت کردند و گفتند:
-این لباس های امریکایی که شما به تن می کنید،معنویت جبهه را به هم می زند.
من در پاسخ گفتم:
-من به لباس شیک پوشیدن علاقه دارم.
در ادامه گفتم:
-حالا می خواهم بپرسم که شما چرا سرتان را همیشه ماشین می کنید؟آخرحیف نیست که این موهای مجعّد و زیبا را می تراشید.ناسلامتی شما جوان هستید.
ایشان سکوت کردند و چیزی نگفتند.آن روز گذشت.(بقیه در ادامه مطلب)
بسم الله الرحمن الرحیم
این روایت از زبان«سرگرد رضا نیکخواهی»، در کتاب"پرواز تا بی نهایت" ذکر شده است:
پروازهای«وضعیت اضطراری1» تمام شده بود.به همراه شهید بابایی جهت استراحتی کوتاه،در زیر سایه هواپیما،روی زمین نشسته بودیم.عباس که از پروازهای پی در پی خستگی در چهره اش آشکار بود،رو به من کرد و در حالی که به کارگری که در محل استقرار هواپیماهای آماده،مشغول به نظافت بود،اشاره کرد،گفت:
-آقارضا!آن کارگر را می بینی.از خدا می خواستم که به جای آن کارگربودم و آنجا را جاروب می کردم.
من از این گفته او کمی دلگیر شدم و گفتم:(بقیه در ادامه مطلب)
بسم الله الرحمن الرحیم
این روایت،از زبان «سرهنگ خلیل صرّاف» ، در کتاب"پرواز تا بی نهایت" ذکر شده است:
«زمانی که در قرارگاه رعد بودیم،گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام،لباس های چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعداً آن هارا بشویند.بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند،آن ها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از اینکه چه کسی این کار را انجام داده،در شگفت می ماندند.
سرانجام یک روز این معما حل شد و شخصی خبر آورد که ان کس که به دنبالش بودید،کسی جز(بقیه در ادامه مطلب)
کتاب"پرواز تا بی نهایت"، کتابی ارزشمند است که در آن،از زبان اطرافیان و نزدیکان شهید عباس بابایی،خاطراتی از وی نقل شده است.
زحمت تحقیق و تألیف این کتاب را،آقایان،علی اکبر،سید حکمت قاضی میرسعید،محمد طاهری آذر،رحمت الله سلمان ماهینی،کشیده اند.
این کتاب توسط انتشاراتی«اجا» به انتشار رسیده است.
در ابتدای این کتاب آمده است:
تشکر و اعتذار
« مجموعه حاضر حاصل تلاش پیگیر و مستمر همکارانمان در گروه مطالعات و پژوهش سازمان عقیدتی سیاسی ارتش است که حاصل آن،مصاحبه با بیش از 200 نفر از دوستان،همکاران و خانئاده محترم شهید،سرلشگرخلبان،عباس بابایی در اقصی نقاط میهن اسلامی می باشد.
در اینجا فرصت را غنیمت شمرده و به حکم حدیث (من لم یشکرالمخلوق لم یشکرالخالق) از همه عزیزانی که در مصاحبه شرکت نموده و ما را درتهیه مطالب این مجموعه یاری دادند،تقدیر و تشکر می نماییم.تذکر این نکته ضروری است،چنانچه خاطرات تعدادی از عزیزان مصاحبه شونده در کتاب نیامده،صرفا به خاطر پرهیز از تکرار و احیاناً مشابهت مطالب بوده است،لذا این موضوع را حمل بر سهل انگاری ندانسته و از این بابت پوزش مارا بپذیرند.
این کتاب فراهم نمی آمد جز با عنایت پروردگار متعال و همکاری صمیمانه عوامل فنی و تدارکاتی و کمک های همه جانبه شهید سرلشگر منصور ستاری،فرماندهی فقید نیروی هوایی و همکاری بی شائبه حجة الاسلام برهانی(معاونت تبلیغات و روابط عمومی وقت) و سرهنگ محمود ابوترابی، که بدین وسیله مراتب سپاس عمیق خویش را نسبت به این عزیزان اعلان می نماییم.»
«سازمان عقیدتی سیاسی ارتش»
«این شهید عزیزمان،انسانی مؤمن و متّقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم،همیشه بر همین خصوصیات،ثابت و پابرجا بود.»
«او هیچ گاه به مصالح خود فکر نمی کرد و تنها مصالح سازمان و انقلاب و اسلام را مدّنظر داشت.او فرمانده ای بود که با زیردستان،بسیار فروتن و صمیمی بود؛اما در مقابل اعمال بد و زشت،خیلی بی تاب و سختگیر بود.»
«این شهید عزیز یک انقلابی حقیقی و صادق بود؛و من به حال او حسرت می خورم و احساس می کنم که در این میدان عظیم و پر حماسه،ا او عقب مانده ام.»
«مقام معظم رهبری»
در سال 1329 در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود.دوره ابتدایی را در دبستان«دهخدا»و دوره متوسطه را در دبیرستان«نظام وفا»ی قزوین گذراند.
در سال 1348،در حالی که در رشته پزشکی پذیرفته شده بود،داوطلب تحصیل در دانشکده خلبانی نیروی هوایی شد.پس از گذراندن دورۀ آموزشی مقدماتی خلبانی،جهت تکمیل دوره،به کشور آمریکا اعزام گردید.دراین مدت،دورۀ آموزشی خلبانی هواپیمای شکاری را با موفقیت به پایان رساند و پس از بازگشت به ایران،درسال1351،با درجه ستوان دومی در پایگاه هوایی دزفول،مشغول به خدمت شد.
همزمان با ورود هواپیمای پیشرفته«F-14»به نیروی هوایی،شهید بابایی در دهم آبان ماه 1355،برای پرواز بااین هواپیما انتخاب شد و به پایگاه هوایی اصفهان انتقال یافت.(بقیه در ادامه مطلب)
سلام.به وبلاگ شهیدان خوش آمدید.امیدوارم بتوانم قدم کوچکی در شناساندن شهیدان عزیز کشورمان به شما داشته باشم.خواهش می کنم اگر مطلبی دارید در بخش نظرات بنویسید یا به ایمیل بنده که در بخش پروفایل هست، ارسال کنید.